معنی فارسی swell-
B1به معنای بزرگ شدن یا افزایش اندازه یا مقدار چیزی.
To increase in size or volume; to become larger.
- VERB
example
معنی(example):
بالن هنگامی که با هوا پر شد، شروع به باد کردن کرد.
مثال:
The balloon began to swell as it filled with air.
معنی(example):
بعد از اینکه جایزه را برد، غرورش شروع به افزایش کرد.
مثال:
His pride began to swell after he won the award.
معنی فارسی کلمه swell-
:
به معنای بزرگ شدن یا افزایش اندازه یا مقدار چیزی.