معنی فارسی swelth
B1احساس گرما و تعریق در اثر فعالیت یا دما.
The state of being hot and sweaty.
- OTHER
example
معنی(example):
او بعد از دویدن در زیر خورشید داغ، احساس گرما کرد.
مثال:
He felt swelth after running in the hot sun.
معنی(example):
گرمای روز باعث میشد که بیرون بودن دشوار باشد.
مثال:
The swelth of the day made it hard to be outside.
معنی فارسی کلمه swelth
:
احساس گرما و تعریق در اثر فعالیت یا دما.