معنی فارسی swimmingly
B2 /-ɡli/به معنای پیش رفتن یا انجام چیزی به نرمی و به راحتی.
In a smooth and successful manner.
- adverb
adverb
معنی(adverb):
With a gliding motion suggesting swimming.
معنی(adverb):
In a very favourable manner; without difficulty; agreeably, successfully.
example
معنی(example):
این پروژه به خوبی پیش رفت و زودتر از موعد مقرر تمام شد.
مثال:
The project went swimmingly and finished ahead of schedule.
معنی(example):
مهمانی شام به خوبی پیش رفت و همه وقت خوبی را گذراندند.
مثال:
The dinner party went swimmingly, with everyone having a great time.
معنی فارسی کلمه swimmingly
:
به معنای پیش رفتن یا انجام چیزی به نرمی و به راحتی.
