معنی فارسی swingingly
B1به طور پر انرژی و شاداب، به معنی داشتن حرکتی دلپذیر و خوشحال.
In a lively and cheerful manner; characterized by energy and joy.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به شکلی پرشور از میان جمعیت عبور کرد.
مثال:
She walked swingingly through the crowd.
معنی(example):
پرچم به طور شاداب و پرانرژی در باد تکان میخورد.
مثال:
The flag waved swingingly in the wind.
معنی فارسی کلمه swingingly
:
به طور پر انرژی و شاداب، به معنی داشتن حرکتی دلپذیر و خوشحال.