معنی فارسی swingle-

B1

به معنای چرخاندن یا نوسان کردن چیزی، معمولاً در زمینه کشاورزی.

To twist or turn, often used in the context of processing materials.

example
معنی(example):

کشاورز از ابزاری برای چرخاندن دانه استفاده کرد.

مثال:

The farmer used a tool to swingle the grain.

معنی(example):

او یاد گرفت که پارچه را بچرخاند تا بافت بهتری ایجاد کند.

مثال:

She learned to swingle the fabric to create a better texture.

معنی فارسی کلمه swingle-

: معنی swingle- به فارسی

به معنای چرخاندن یا نوسان کردن چیزی، معمولاً در زمینه کشاورزی.