معنی فارسی swoun

B2

حالت بی‌هوشی یا غش، به ویژه در نتیجه هیجان.

A fainting spell or loss of consciousness, especially due to excitement.

example
معنی(example):

او پس از شنیدن خبر به حالت غش رفت.

مثال:

She fell into a swoun after hearing the news.

معنی(example):

تعریف غیرمنتظره او را به شدت خوشحال کرد.

مثال:

The unexpected compliment made him swoun with delight.

معنی فارسی کلمه swoun

: معنی swoun به فارسی

حالت بی‌هوشی یا غش، به ویژه در نتیجه هیجان.