معنی فارسی symmetrically
B1به صورت متقارن، به سبکی اشاره دارد که در آن اجزا به طور برابر و متوازن قرار میگیرند.
In a symmetric manner; in a way that shows symmetry.
- ADVERB
example
معنی(example):
گلها به صورت متقارن روی میز چیده شده بودند.
مثال:
The flowers were arranged symmetrically on the table.
معنی(example):
طراحی به طور متقارن برای چشم جذاب بود.
مثال:
The design was symmetrically pleasing to the eye.
معنی فارسی کلمه symmetrically
:
به صورت متقارن، به سبکی اشاره دارد که در آن اجزا به طور برابر و متوازن قرار میگیرند.