معنی فارسی symptomatological
C1وابسته به ویژگیها و نشانههای بالینی یک بیماری.
Pertaining to the study or analysis of symptoms.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
بازنگری علامتی برای برنامه درمان بسیار حیاتی بود.
مثال:
The symptomatological review was crucial for the treatment plan.
معنی(example):
او در یک سمپوزیوم درباره تحقیقات علامتی شرکت کرد.
مثال:
She attended a symposium on symptomatological research.
معنی فارسی کلمه symptomatological
:
وابسته به ویژگیها و نشانههای بالینی یک بیماری.