معنی فارسی synchroscope
B2سنکرونسکوب، ابزاری برای اندازهگیری و نمایش سویه یا اختلاف فاز سیگنالها با هدف هماهنگسازی آنها.
An instrument for measuring and displaying the phase relationship between alternating currents.
- NOUN
example
معنی(example):
یک سنکرونسکوب برای هماهنگ کردن مولدها در فاز به کار میرود.
مثال:
A synchroscope helps to align generators in phase.
معنی(example):
با استفاده از سنکرونسکوب، آنها همزمانی موتورها را نظارت کردند.
مثال:
Using a synchroscope, they monitored the synchronization of the engines.
معنی فارسی کلمه synchroscope
:
سنکرونسکوب، ابزاری برای اندازهگیری و نمایش سویه یا اختلاف فاز سیگنالها با هدف هماهنگسازی آنها.