معنی فارسی systemless

B1

بدون سیستم، توصیفی برای حالتی است که در آن هیچ سیستمی برای سازماندهی یا کنترل وجود ندارد.

Describing an environment or organization that lacks a system for organization.

example
معنی(example):

کار در یک محیط بدون سیستم می‌تواند چالش‌برانگیز باشد.

مثال:

Working in a systemless environment can be challenging.

معنی(example):

یک تیم بدون سیستم ممکن است با بهره‌وری مشکل داشته باشد.

مثال:

A systemless team may struggle with productivity.

معنی فارسی کلمه systemless

: معنی systemless به فارسی

بدون سیستم، توصیفی برای حالتی است که در آن هیچ سیستمی برای سازماندهی یا کنترل وجود ندارد.