معنی فارسی tabetic
B1تابئیک، مربوط به بیماریهای ناشی از تابت.
Relating to a medical condition caused by tabet.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
بیماران تابئیک معمولاً به مراقبت ویژه از پا نیاز دارند.
مثال:
Tabetic patients often need special foot care.
معنی(example):
او به خاطر علائمش به عنوان تابئیک طبقهبندی شده است.
مثال:
He has been classified as tabetic due to his symptoms.
معنی فارسی کلمه tabetic
:
تابئیک، مربوط به بیماریهای ناشی از تابت.