معنی فارسی tablemaking
B1فرایند ساخت و طراحی میزها، شامل انتخاب مواد، برش، و مونتاژ.
The craft or process of making tables, including the design and construction aspects.
- NOUN
example
معنی(example):
ساخت میز نیاز به مهارت و خلاقیت دارد.
مثال:
Tablemaking requires both skill and creativity.
معنی(example):
او در دورهای در ساخت میز شرکت کرد تا مهارتهای خود را بهبود بخشد.
مثال:
He took a course in tablemaking to improve his craftsmanship.
معنی فارسی کلمه tablemaking
:
فرایند ساخت و طراحی میزها، شامل انتخاب مواد، برش، و مونتاژ.