معنی فارسی tabular
B1جدولی، مربوط به جدول که در آن اطلاعات به‌صورت سطر و ستون سازماندهی شده باشد.
Of or relating to a table; arranged in a table format.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Having a flat, plane surface
معنی(adjective):
Organized as a table or list
معنی(adjective):
Calculated by means of a table
معنی(adjective):
Tending to split into thin flat pieces, such as slate
example
معنی(example):
داده‌ها به‌صورت جدول‌بندی شده برای وضوح ارائه شد.
مثال:
The data was presented in a tabular format for clarity.
معنی(example):
لطفاً مقایسه‌ای جدول‌بندی شده از دو محصول ارائه دهید.
مثال:
Please provide a tabular comparison of the two products.
معنی فارسی کلمه tabular
:
جدولی، مربوط به جدول که در آن اطلاعات به‌صورت سطر و ستون سازماندهی شده باشد.
