معنی فارسی tabulatory

B1

جدول بندی به فرایند سیستماتیک سازماندهی اطلاعات در قالب جدول اشاره دارد.

Relating to the arrangement or organization of data in a tabular manner.

example
معنی(example):

فرایند جدول بندی در مدیریت داده‌ها ضروری است.

مثال:

The tabulatory process is essential in data management.

معنی(example):

ما به یک روش جدول بندی نیاز داریم تا یافته‌هایمان را به طور مؤثر سازماندهی کنیم.

مثال:

We need a tabulatory approach to organize our findings effectively.

معنی فارسی کلمه tabulatory

: معنی tabulatory به فارسی

جدول بندی به فرایند سیستماتیک سازماندهی اطلاعات در قالب جدول اشاره دارد.