معنی فارسی tagtail

B1

نوعی دم که به شکل خاص یا جالبی طراحی شده باشد.

A type of tail that is uniquely or interestingly designed.

example
معنی(example):

گربه یک دم تگ‌تیلی بلند دارد که همیشه در حال تکان خوردن است.

مثال:

The cat has a long tagtail that is always twitching.

معنی(example):

در کارتون، شخصیت به خاطر دم تگ‌تیلی پف‌دارش شناسایی می‌شود.

مثال:

In the cartoon, the character is recognizable by his fluffy tagtail.

معنی فارسی کلمه tagtail

: معنی tagtail به فارسی

نوعی دم که به شکل خاص یا جالبی طراحی شده باشد.