معنی فارسی take someone to task

B1

موافقت کردن یا انتقاد کردن از کسی به خاطر رفتار یا عملکردشان.

To criticize or confront someone for their actions or mistakes.

example
معنی(example):

مدیر تصمیم گرفت جان را به خاطر اشتباهاتش مواخذه کند.

مثال:

The manager decided to take John to task for his mistakes.

معنی(example):

او دوستش را به خاطر عدم تعهدش مؤاخذه کرد.

مثال:

She took her friend to task over his lack of commitment.

معنی فارسی کلمه take someone to task

: معنی take someone to task به فارسی

موافقت کردن یا انتقاد کردن از کسی به خاطر رفتار یا عملکردشان.