معنی فارسی taked
B1تشدید فعل 'take' در زمان گذشته، به معنای گرفتن یا به عمل آوردن.
The past tense form of 'take', meaning to grab or seize.
- VERB
example
معنی(example):
پلیس مظنون را به بازداشت گرفته است.
مثال:
The police have taked the suspect into custody.
معنی(example):
او تمام احتیاطهای لازم را قبل از شروع پروژه به عمل آورده است.
مثال:
He has taked all necessary precautions before starting the project.
معنی فارسی کلمه taked
:
تشدید فعل 'take' در زمان گذشته، به معنای گرفتن یا به عمل آوردن.