معنی فارسی talced
B1تالک زدن، پوشاندن سطوح با پودر تالک برای کاهش اصطکاک یا چسبندگی.
To apply talc powder to a surface to reduce friction or stickiness.
- verb
verb
معنی(verb):
To apply talc to.
example
معنی(example):
تکنسین منطقه را تالک کرده تا از چسبندگی جلوگیری کند.
مثال:
The technician talced the area to prevent sticking.
معنی(example):
او قبل از برخورد با خمیر، دستانش را تالک زد.
مثال:
She talced her hands before handling the dough.
معنی فارسی کلمه talced
:
تالک زدن، پوشاندن سطوح با پودر تالک برای کاهش اصطکاک یا چسبندگی.