معنی فارسی talcumed
B1تالکوم زدن به معنی پودری کردن با تالکوم برای جذب رطوبت و جلوگیری از عرق کردن است.
The act of applying talcum powder to something, usually to absorb moisture.
- verb
verb
معنی(verb):
To perfume with talcum powder.
example
معنی(example):
او پوست نوزادش را با تالكوم پودر کرد تا خشک بماند.
مثال:
She talcumed her baby's skin to keep it dry.
معنی(example):
بعد از حمام، او پای خود را با تالكوم پودر کرد تا از سرخوردن جلوگیری کند.
مثال:
After the bath, he talcumed his feet to prevent slipping.
معنی فارسی کلمه talcumed
:
تالکوم زدن به معنی پودری کردن با تالکوم برای جذب رطوبت و جلوگیری از عرق کردن است.