معنی فارسی tallaged

B1

هویت یا حالت بالغ بودن یک موجود یا موجود زنده.

Referring to an organism or plant that has reached full growth or maturity.

example
معنی(example):

درختان بالغ نشانه‌هایی از بلوغ عالی را نشان می‌دادند.

مثال:

The tallaged trees showed signs of great maturity.

معنی(example):

او گیاهان بالغ را برای باغ خود ترجیح می‌داد.

مثال:

He preferred tallaged plants for his garden.

معنی فارسی کلمه tallaged

: معنی tallaged به فارسی

هویت یا حالت بالغ بودن یک موجود یا موجود زنده.