معنی فارسی tamise

B1

خردکردن یا الک کردن مواد برای ایجاد بافتی یکنواخت.

To sift or strain a substance, especially flour or powder.

example
معنی(example):

آرد را قبل از پختن تامیز کردن، بافت سبکی را تضمین می‌کند.

مثال:

To tamise the flour before baking ensures a light texture.

معنی(example):

شما باید شکر را تامیز کنید تا هیچ توده‌ای باقی نماند.

مثال:

You should tamise the sugar to remove any lumps.

معنی فارسی کلمه tamise

: معنی tamise به فارسی

خردکردن یا الک کردن مواد برای ایجاد بافتی یکنواخت.