معنی فارسی tandle
B1تاندل، به معنای مدیریت و کنترل کارها و مسئولیتها به طور مؤثر.
To manage or handle multiple tasks or responsibilities effectively.
- VERB
example
معنی(example):
تاندل کردن به معنای مدیریت مهارتآمیز چندین مسئولیت است.
مثال:
To tandle is to manage multiple responsibilities skillfully.
معنی(example):
او یاد گرفت که تعهداتش را به طور مؤثر تاندل کند.
مثال:
He learned to tandle his commitments effectively.
معنی فارسی کلمه tandle
:
تاندل، به معنای مدیریت و کنترل کارها و مسئولیتها به طور مؤثر.