معنی فارسی tane

B1

تنه، بخش اصلی و پایه یک گیاه که آن را از خاک بلند می‌کند.

The stem or trunk of a plant or flower.

example
معنی(example):

تنه بخش ضروری گل است.

مثال:

The tane is an essential part of the flower.

معنی(example):

او به دقت به تنه گیاه نگاه کرد.

مثال:

He observed the tane of the plant closely.

معنی فارسی کلمه tane

: معنی tane به فارسی

تنه، بخش اصلی و پایه یک گیاه که آن را از خاک بلند می‌کند.