معنی فارسی tansel
B1تانسل، نوعی گل که به خاطر رنگهای زندهاش شناخته میشود.
A flowering plant noted for its bright and vibrant flowers.
- NOUN
example
معنی(example):
گل تانسل در این بهار به زیبایی شکوفا شد.
مثال:
The tansel flower bloomed beautifully this spring.
معنی(example):
تانسل به خاطر رنگهای شادابش مورد تحسین قرار میگیرد.
مثال:
Tansel is appreciated for its vibrant colors.
معنی فارسی کلمه tansel
:
تانسل، نوعی گل که به خاطر رنگهای زندهاش شناخته میشود.