معنی فارسی taperwise
B1به صورت تدریجی یا باریک، معمولاً در مورد اشکال یا طرحها.
In a manner that reflects a gradual decrease or change in size or intensity.
- ADVERB
example
معنی(example):
نمودار پیشرفت پروژه را به صورت مخروطی نمایش داد.
مثال:
The chart displayed taperwise progress of the project.
معنی(example):
هنرمند رنگها را به صورت مخروطی برای ایجاد یک اثر گرادیانی مرتب کرد.
مثال:
The artist arranged the colors taperwise for a gradient effect.
معنی فارسی کلمه taperwise
:
به صورت تدریجی یا باریک، معمولاً در مورد اشکال یا طرحها.