معنی فارسی tarboy

B1

پسری که در کار با قطران تخصص دارد و معمولاً در بخش ساختمانی مشغول به کار است.

A boy who specializes in working with tar, usually in construction.

example
معنی(example):

پسر کارگر قطران به طور ماهرانه‌ای قطران را بر روی بام‌ها اعمال کرد.

مثال:

The tarboy expertly applied tar on the rooftops.

معنی(example):

بسیاری از پسران کارگر قطران کار خود را از کارگران مسن‌تر یاد می‌گیرند.

مثال:

Many tarboys learn their trade from older workers.

معنی فارسی کلمه tarboy

: معنی tarboy به فارسی

پسری که در کار با قطران تخصص دارد و معمولاً در بخش ساختمانی مشغول به کار است.