معنی فارسی tarlike
B1شبیه یا مربوط به چیزی به نام تار، معمولاً به عنوان یک توصیف برای ویژگیهای بصری یا رنگی استفاده میشود.
Resembling or characteristic of something referred to as a tar, often used as a description for visual or color attributes.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
لباس او با رنگهای درخشانش شبیه تار بود.
مثال:
Her dress was tarlike with its vibrant colors.
معنی(example):
او ظاهری شبیه تار داشت که توجه همه را جلب کرد.
مثال:
He had a tarlike appearance that caught everyone's attention.
معنی فارسی کلمه tarlike
:
شبیه یا مربوط به چیزی به نام تار، معمولاً به عنوان یک توصیف برای ویژگیهای بصری یا رنگی استفاده میشود.