معنی فارسی tartrated
B1تارتریت شده، به حالت یا فرایند اضافه کردن تارتار به یک محلول یا ترکیب اشاره دارد.
Referring to a solution or compound that has had tartrate added to it.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
محلول برای بهبود خواصش تارتریت شده بود.
مثال:
The solution was tartrated to enhance its properties.
معنی(example):
محلولهای تارتریت شده ممکن است رفتارهای رئولوژیکی متفاوتی داشته باشند.
مثال:
Tartrated solutions can have different rheological behaviors.
معنی فارسی کلمه tartrated
:
تارتریت شده، به حالت یا فرایند اضافه کردن تارتار به یک محلول یا ترکیب اشاره دارد.