معنی فارسی tartuffishly
B1تارتوفیشلی، به معنای رفتار کردن به گونهای ریاکارانه یا غیرصادقانه، در موقعیتهایی که افراد تلاش میکنند تا احساسات یا نیتهای واقعی خود را پنهان کنند.
In a hypocritical or insincere manner.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به طور تارتوفیش صحبت کرد و احساسات واقعیاش را پنهان کرد.
مثال:
He spoke tartuffishly, hiding his true feelings.
معنی(example):
آنها وقتی با اشتباهاتشان مواجه شدند، به طور تارتوفیش رفتار کردند.
مثال:
They acted tartuffishly when confronted with their mistakes.
معنی فارسی کلمه tartuffishly
:
تارتوفیشلی، به معنای رفتار کردن به گونهای ریاکارانه یا غیرصادقانه، در موقعیتهایی که افراد تلاش میکنند تا احساسات یا نیتهای واقعی خود را پنهان کنند.