معنی فارسی tarwood

B2

تارچوب، چوبی که به خاطر دوامش در برابر شرایط جوی برگزیده می‌شود.

Wood known for its strength and resistance to environmental factors.

example
معنی(example):

تارچوب به خاطر دوام و مقاومت در برابر پوسیدگی شناخته شده است.

مثال:

Tarwood is known for its durability and resistance to decay.

معنی(example):

نجاران تارچوب را برای مبلمان بیرونی ترجیح می‌دهند.

مثال:

Carpenters prefer tarwood for outdoor furniture.

معنی فارسی کلمه tarwood

: معنی tarwood به فارسی

تارچوب، چوبی که به خاطر دوامش در برابر شرایط جوی برگزیده می‌شود.