معنی فارسی taskless

B1

بدون کار، به روز یا دوره‌ای اشاره دارد که در آن کار خاصی وجود نداشته باشد.

Without any tasks or responsibilities for a certain time.

example
معنی(example):

روز بدون کار به همه اجازه استراحت داد.

مثال:

The taskless day allowed everyone to relax.

معنی(example):

در آخر هفته بدون کار، از وقت خود لذت بردیم.

مثال:

On a taskless weekend, we enjoyed our time off.

معنی فارسی کلمه taskless

: معنی taskless به فارسی

بدون کار، به روز یا دوره‌ای اشاره دارد که در آن کار خاصی وجود نداشته باشد.