معنی فارسی tasseled

B1

دارای گلوله‌ها، به ویژه به‌عنوان توصیفی برای اشیاء یا لباس‌هایی که گلوله دارند.

Describing something that has tassels attached, often used in fashion and decor.

verb
معنی(verb):

To adorn with tassels.

معنی(verb):

To put forth a tassel or flower.

مثال:

Maize is a crop that tassels.

adjective
معنی(adjective):

Having tassels.

example
معنی(example):

او شالی با گلوله‌ها پوشیده بود که توجه همه را جلب کرد.

مثال:

She wore a tasselled scarf that caught everyone's attention.

معنی(example):

کیف گلوله‌دار یک اکسسوری مد محبوب بود.

مثال:

The tasseled bag was a popular fashion accessory.

معنی فارسی کلمه tasseled

: معنی tasseled به فارسی

دارای گلوله‌ها، به ویژه به‌عنوان توصیفی برای اشیاء یا لباس‌هایی که گلوله دارند.