معنی فارسی tattlingly
B1به معنای اشاره یا افشای اطلاعات بهطور کنایهآمیز و نامناسب.
In a manner that reveals secrets or gossip, often in a playful or spiteful way.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به طور تاتلینگلی درباره راز صحبت کرد.
مثال:
He spoke tattlingly about the secret.
معنی(example):
او به طور تاتلینگلی خندید و اطلاعات زیادی را فاش کرد.
مثال:
She laughed tattlingly, revealing too much information.
معنی فارسی کلمه tattlingly
:
به معنای اشاره یا افشای اطلاعات بهطور کنایهآمیز و نامناسب.