معنی فارسی taula

A1

میز، سطحی افقی که معمولاً برای خوردن، نوشتن یا کارهای دیگر استفاده می‌شود.

A piece of furniture with a flat top supported by one or more legs.

example
معنی(example):

خانواده برای شام دور میز جمع شدند.

مثال:

The family gathered around the table for dinner.

معنی(example):

او میز را با بشقاب و فنجان چید.

مثال:

He set the taula with plates and cups.

معنی فارسی کلمه taula

: معنی taula به فارسی

میز، سطحی افقی که معمولاً برای خوردن، نوشتن یا کارهای دیگر استفاده می‌شود.