معنی فارسی tawa

B1

یک نوع صفحه یا تابه مخصوص برای پختن نان و غذاهای هندی.

A flat griddle used in Indian cooking, often for making bread or pancakes.

noun
معنی(noun):

A frying pan or griddle.

example
معنی(example):

من از توا برای درست کردن پنکیک‌های خوشمزه استفاده کردم.

مثال:

I used a tawa to make delicious pancakes.

معنی(example):

سرآشپز قبل از پختن دوزا، توا را گرم کرد.

مثال:

The chef heated the tawa before cooking the dosa.

معنی فارسی کلمه tawa

: معنی tawa به فارسی

یک نوع صفحه یا تابه مخصوص برای پختن نان و غذاهای هندی.