معنی فارسی tawsed
B1فرآیند نرم کردن یا آمادهسازی مواد غذایی به ویژه گوشت یا سبزیجات.
The process of tenderizing or preparing food, especially meat or vegetables.
- VERB
example
معنی(example):
او گوشت را تا زد تا نرم شود.
مثال:
He tawsed the meat until it was tender.
معنی(example):
سرآشپز سبزیجات را به طور کاملی تا زده است.
مثال:
The chef has tawsed the vegetables perfectly.
معنی فارسی کلمه tawsed
:
فرآیند نرم کردن یا آمادهسازی مواد غذایی به ویژه گوشت یا سبزیجات.