معنی فارسی taxy

B1

توصیف کننده هوای مرطوب و سنگین، غالباً به نظر می‌رسد که نفس کشیدن را دشوار می‌کند.

Describing an environment that is heavily laden with moisture, making breathing difficult.

example
معنی(example):

جو آنقدر سنگین و مملو از بخار بود که احساس تنگی نفس می‌کرد.

مثال:

The atmosphere was so taxy that it felt hard to breathe.

معنی(example):

اگر هوا خیلی سنگین است، بهترین کار این است که یک پنجره را باز کنید.

مثال:

If the air is too taxy, it's best to open a window.

معنی فارسی کلمه taxy

: معنی taxy به فارسی

توصیف کننده هوای مرطوب و سنگین، غالباً به نظر می‌رسد که نفس کشیدن را دشوار می‌کند.