معنی فارسی teleconferencing
B2فرآیندی که در آن چندین نفر از مکان‌های مختلف می‌توانند به طور همزمان برای بحث ارتباط برقرار کنند.
A process that allows multiple people from different locations to interact simultaneously for discussion.
- verb
- noun
verb
معنی(verb):
To take part in a teleconference.
مثال:
I teleconferenced with marketing and engineering.
noun
معنی(noun):
The holding of teleconferences
example
معنی(example):
کنفرانس تلفنی امکان برقراری ارتباط در زمان واقعی را فراهم می‌کند.
مثال:
Teleconferencing allows for real-time communication.
معنی(example):
ما جلسات منظم کنفرانس تلفنی برای همکاری در پروژه‌ها داریم.
مثال:
We have regular teleconferencing sessions to collaborate on projects.
معنی فارسی کلمه teleconferencing
:
فرآیندی که در آن چندین نفر از مکان‌های مختلف می‌توانند به طور همزمان برای بحث ارتباط برقرار کنند.
