معنی فارسی tenible

B1

وضعیتی که دیگر قابل تحمل نیست و نیاز به تغییر دارد.

A situation that is no longer bearable and needs to be changed.

example
معنی(example):

وضعیت غیرقابل تحمل بود و نیاز به توجه فوری داشت.

مثال:

The situation was tenible and required urgent attention.

معنی(example):

رفتار او بعد از اینکه شغلش را از دست داد، غیرقابل تحمل شد.

مثال:

His behavior became tenible after he lost his job.

معنی فارسی کلمه tenible

: معنی tenible به فارسی

وضعیتی که دیگر قابل تحمل نیست و نیاز به تغییر دارد.