معنی فارسی tenuious

B2

چیزهایی که ضعیف، ناپایدار یا غیرمطمئن هستند.

Weak or insubstantial; lacking a firm basis.

example
معنی(example):

کنترل او بر وضعیت در بهترین حالت ناچیز بود.

مثال:

His hold on the situation was tenuous at best.

معنی(example):

پیوند بین این دو رویداد نسبتاً ضعیف است.

مثال:

The connection between the two events is rather tenuous.

معنی فارسی کلمه tenuious

: معنی tenuious به فارسی

چیزهایی که ضعیف، ناپایدار یا غیرمطمئن هستند.