معنی فارسی term limits
B2محدودیت‌هایی که برای حداکثر مدت زمان خدمت یک فرد در یک سمت یا مقام وضع می‌شود.
Restrictions on the maximum duration of time that a person can serve in a certain position or office.
- noun
noun
معنی(noun):
The maximum number of terms that a person may legally serve in a particular elected office.
example
معنی(example):
سیاستمدار به محدودیت‌های دوره خود رسیده و نمی‌تواند دوباره نامزد شود.
مثال:
The politician has reached her term limits and can't run again.
معنی(example):
بسیاری از سازمان‌ها برای اعضای هیئت مدیره محدودیت‌های دوره‌ای تعیین می‌کنند.
مثال:
Many organizations impose term limits for board members.
معنی فارسی کلمه term limits
:
محدودیت‌هایی که برای حداکثر مدت زمان خدمت یک فرد در یک سمت یا مقام وضع می‌شود.
