معنی فارسی territorialization
B1مرزبانیدن، فرایند تعیین و تعریف مرزها در مکانهای مشخص.
The process of establishing territorial boundaries in a given area.
- NOUN
example
معنی(example):
مرزبانیدن فضاهای شهری میتواند بر دینامیکهای اجتماعی تأثیر بگذارد.
مثال:
The territorialization of urban spaces can impact social dynamics.
معنی(example):
سیاستهای مرزبانیدن معمولاً تعاملات اجتماعی را بازسازی میکنند.
مثال:
Policies of territorialization often reshape community interactions.
معنی فارسی کلمه territorialization
:
مرزبانیدن، فرایند تعیین و تعریف مرزها در مکانهای مشخص.