معنی فارسی tesserated
B1تسراشده به حالتی اشاره دارد که در آن الگوهای کوچک و متنوعی بر روی یک سطح قرار داده شدهاند.
Having been arranged in a tessellated pattern.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
کف تسراشده زیبایی به سالن افزود.
مثال:
The tesserated floor added beauty to the hall.
معنی(example):
سطوح تسراشده اغلب از سطوح صاف هموارتر هستند.
مثال:
Tesserated surfaces are often smoother than flat ones.
معنی فارسی کلمه tesserated
:
تسراشده به حالتی اشاره دارد که در آن الگوهای کوچک و متنوعی بر روی یک سطح قرار داده شدهاند.