معنی فارسی thalamic
B2تالامیک به مواقع یا ویژگیهایی اطلاق میشود که به تالاموس مغز مرتبط هستند.
Relating to or situated in the thalamus of the brain.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
منطقه تالامیک نقش مهمی در تنظیم آگاهی ایفا میکند.
مثال:
The thalamic region plays a key role in regulating consciousness.
معنی(example):
تأثیرات تالامیک برای خواب و بیداری ضروری است.
مثال:
Thalamic influences are vital for sleep and wakefulness.
معنی فارسی کلمه thalamic
:
تالامیک به مواقع یا ویژگیهایی اطلاق میشود که به تالاموس مغز مرتبط هستند.