معنی فارسی the battery

A2

باتری، منبع انرژی الکتریکی برای دستگاه‌های مختلف که می‌تواند شارژ شود یا تعویض گردد.

A source of stored electrical energy that powers devices, often replaceable or rechargeable.

example
معنی(example):

باتری تلفن من بعد از دو سال تمام شد.

مثال:

The battery in my phone died after two years.

معنی(example):

قبل از سفر، مطمئن شوید که باتری را بررسی کنید.

مثال:

Make sure to check the battery before going on a trip.

معنی فارسی کلمه the battery

: معنی the battery به فارسی

باتری، منبع انرژی الکتریکی برای دستگاه‌های مختلف که می‌تواند شارژ شود یا تعویض گردد.