معنی فارسی the common touch
B2لمس مشترک، توانایی برقراری ارتباط با افراد عادی و نفوذ در دل آنها، بدون توجه به موقعیت اجتماعی یا اقتصادی.
The ability to relate to and connect with ordinary people.
- NOUN
example
معنی(example):
با وجود شهرتش، او انسانی معمولی و صمیمی است.
مثال:
Despite his fame, he has the common touch.
معنی(example):
توانایی او در ارتباط برقرار کردن با همه نشاندهنده صمیمیت اوست.
مثال:
Her ability to relate to everyone shows her common touch.
معنی فارسی کلمه the common touch
:
لمس مشترک، توانایی برقراری ارتباط با افراد عادی و نفوذ در دل آنها، بدون توجه به موقعیت اجتماعی یا اقتصادی.