معنی فارسی the deep

B1

عمق، منطقه‌ای که بسیار عمیق است و ممکن است ناشناخته یا معماگونه باشد.

The farthest reaches or the most profound part of something.

example
معنی(example):

بسیاری از اسرار در عمق دریا نهفته است.

مثال:

Many mysteries lie in the deep of the sea.

معنی(example):

او عاشق کاوش در عمق جنگل است.

مثال:

He loves exploring the deep of the forest.

معنی فارسی کلمه the deep

: معنی the deep به فارسی

عمق، منطقه‌ای که بسیار عمیق است و ممکن است ناشناخته یا معماگونه باشد.