معنی فارسی the depths
C1عمیقترین نقاط یا حالاتی که ممکن است به صورت عاطفی یا محلی باشد.
The most profound or intense part of something, often used metaphorically.
- NOUN
example
معنی(example):
در عمقهای زمستان، شبها طولانی هستند.
مثال:
In the depths of winter, the nights are long.
معنی(example):
او خود را در عمقهای ناامیدی یافت.
مثال:
She found herself in the depths of despair.
معنی فارسی کلمه the depths
:
عمیقترین نقاط یا حالاتی که ممکن است به صورت عاطفی یا محلی باشد.