معنی فارسی the mob
B2جمعیتی از افراد که به طور غیرقانونی یا به شیوههای غیررسمی فعالیت میکنند.
A group of people, often involved in organized crime or illegal activities.
- NOUN
example
معنی(example):
این جمعیت تحت کنترل یک رهبر قدرتمند بود.
مثال:
The mob was controlled by a single powerful leader.
معنی(example):
در فیلمها، جمعیت معمولاً نشاندهنده جرم سازمانیافته است.
مثال:
In movies, the mob often represents organized crime.
معنی فارسی کلمه the mob
:
جمعیتی از افراد که به طور غیرقانونی یا به شیوههای غیررسمی فعالیت میکنند.