معنی فارسی the rack

B1

قفسه‌ای برای نگهداری اشیاء، معمولاً در فضای عمومی یا در آشپزخانه.

A structure or framework for holding items, typically in public spaces or kitchens.

example
معنی(example):

او دوچرخه‌اش را روی قفسه‌ی بیرون کافه گذاشت.

مثال:

He put his bike on the rack outside the cafe.

معنی(example):

قفسه به قدری محکم بود که همه ظروف را نگه دارد.

مثال:

The rack was strong enough to hold all the dishes.

معنی فارسی کلمه the rack

: معنی the rack به فارسی

قفسه‌ای برای نگهداری اشیاء، معمولاً در فضای عمومی یا در آشپزخانه.